بسم الله الرَّحمنِ الرَّحیم

قرآن را باز می کنم و به سفارش خانم "ف" سوره نور را می آورم. خلوت و سکوت درونم با صداهای زیر و بم اطرافیان شکسته می شود. چند آیه اوّل را چند باری می شود که توی دهانم قرقره می کنم، صدای بابا می آید، یا الله . عاقد هم آمد .

بسم الله الرحمن الرحیم ولاحولَ ولا قوةَ الا بالله العلی العظیم الحمد لله رب العالمین وصلاة و سلام علی سیدنا و نبینا ابالقاسم محمد .  بوی عطر محمدی بلند و کشیده ی هجاهای صلواتِ حاضرین، توی فضای اتاق می پیچد و مستم می کند . صلی الله و علیه و علی اهل بیته . صدای پچ پچ زن هایی می آید که به جان قندها افتاده اند و خوشحالی شان را با ساییدن کلّه قندها، روی پارچه دور نقره دوز بالای سرم ریز ریز خالی می کنند . الطیبین الطاهرین المعصومین المنتجبین لا سیّما بقیة الله فی الارضین روحی و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفداه و عجل الله تعالی فرجه الشریف ولعنت دائمة علی اعدائهم اعداء الله من الآن الی قیام یوم الدین .قال رسول الله صل الله علیه و آله و سلّم . صداهای ممزوج شده ای توی سرم می پیچد النِّکَاحُ سُنَّتِی فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِی فَلَیْسَ مِنِّی . رسیده ام به آیه ی 11 سوره نور، نمی دانم باید گوشم به عاقد باشد یا قرآنم را بخوانم . دوشیزه محترمه سرکارخانم . به من وکالت و اجازه شرعی بدهید تا شما عقد نمایم به عقد نکاح همیشگی و دائمی و ان شاءالله تعالی مادام العمر برای جناب آقای . به صداق و مهریه لازم الاداء یک میلیون ریال هدیه ظاهری یک جلد کلام الله مجید، 262 ریال و نیم رایج به عنوان مهرالسنة مادر ما حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها، یک جام آیینه و شمعدان، . [باقیش بدآموزی داره ندونین بهتره] آیا از طرف شما بنده وکیلم. چندبار دیگر هجاهای آیه ی 11 سوره نور توی دهانم خیس می خورد و حالا می رسم به آیه ی 15، نمی دانم این بله را کی باید بگویم، خدایا من از این گل و گلاب بازی ها هیچ سر در نمی آورم، امیدوارم خیت کاری نکنم. زن های پر چانه ی بالای سرم همه لب هایشان بهم دوخته شده و هیچ کلام راهنمایی از دهانشان بیرون نمی ریزد، اَه معلوم نیست چه شان شده، خب گلی گلابی چیزی پیش بکشید، توی همین فکرها هستم که عاقد با تُن پر خنده اش می گوید: "بگید رفته گل بچینه" وسط کلام شان شکر، "میم" می پرد وسط و می گوید: "عروس رفته گل بچینه" . خُب بسم الله الرحمن الرحیم و به ی نستعین انه خیر ناصر و معین دوشیزه محترمه سرکار خانم . در این شام میمون و مبارک شام تولد حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها . انگار که سردی فضای اتاق با لبخند عاقد باز شده باشد، همه پچ پچ های نه شروع می شود و صدای زیر گریه ی ممتد نیایش روی اعصاب خط می کشد. "میم" به "میم" می گوید پس چرا آن وقت زبان باز نکردند به گفتن :"عروس رفته گل بچینه" که "میم" می گوید: "راستش من داشتم توی باقالیا سیر می کردم". اسم حضرت را که می آورند قند ته دلم ریز ریز آب می شود و آرام می گیرم، یاد قول و قرارهایم با ایشان می افتم و خنده هایی که توی خواب فهیم روی لبهایم نشسته بود. هجاهای بلند صلوات حاضرین می ریزد توی اتاق، مثل همیشه صدای صلوات بابا گُل از همه بلندتر است، این صدا یعنی او کنارم هست و خوشحالی و رضایت از تُنش روی قلبم می نشیند. آغاز دهه کرامت که به عنوان روز دختران نیز نامگذاری شده است اجازه بفرمایید تا شما را عقد نمایم به عقد نکاح همیشگی برای آقای . به صداق و مهریه لازم الاداء ی که برای شما قرائت نمودم آیا از طرف شما وکیلم؟ . باز هم سکوت چند ثانیه ای و عاقد می گوید: "بوگوین رفته گُل بیارِد" صدای میم و میم بلند می شود: "عروس رفته گلاب بیاره" . نمی دانم چندتا از این گل و گلاب های دیگر در راه است. وقت برای دعا کردن می ماند؟ خیلی ها التماس دعا داشتند و خیلی ها توی خاطرم بودند. به مغز لهیده ام می رسد که برای خودمان دوتایی یک خرده دعا کنم. بسم الله الرحمن الرحیم و به ی نستعین انه خیر ناصر و معین اللهُمَ صل علی فاطمةَ وَأَبیِها وَبَعلِها وَبَنیها وَالسِّرِّ المُستَودَعِ فیها بعدد ما احاط به علمک» . صدای جیغ جیغ نیایش که دارد توی بغل مادر فشرده می شود تا فضولی هایش را مانع شود توی مغزم فرو می رود، حیف از خلوتی که این طور نابود شد و زمان دارد می گذرد، خدای من باید برای دوستانی که التماس دعا گفتند تک تک دعا کنم، اَه گفتم قبل از عقد اسم بچه ها را روی یک چیکه برگه بنویسم امّا خوب دستم شلوغ بود و وقتم تنگ. طاهره، آ.ن، .، منورالفکر، زهرا جیگر، صادق :)، زهرا، مامان میم، بابا گل و مامان، آبجی میم، باران نم نم،سمانه.ع، لیلا، مریم وب خدایی، جناب محتسب، جناب صفر کیلومتر، جناب رسولان، زبان سه نقطه ها، مجردان عالم و. [ادامه داشت ها ولی حالا همین ها رو نوشتم واسه زینت متن. اعتراضم وارد نیست، گفته باشم. رقیه اسمت اون آخرا اومد چرخید توی ذهنم آبجی. :دی] دوشیزه محترمه سرکارخانم . اجازه بدهید تا شما را عقد نمایم به عقد نکاح همیشگی برای جناب آقای . به صداق و مهریه لازم الاداء ی که برای شما قرائت نمودم و به امضای شما و بستگان شما نیز رسیده است. "آقای خودتون و اخویاتون اجازه بدین بشون، مادِرِدونه ایشون؟حاج خانوم هرکی هس بزرگترن، طوری نی حالا خودِدونم اجازه میدین." . صدای بابا گُل و آقاجان بلند می شود: " بله، بفرماید باباجون، بفرماید" . تمام هول و هراس عالم می ریزد ته دلم. آب دهانم را قورت می دهم و با دلگرمی که از صدای بابا و آقاجان نشست به جانم، همان طوری که هزار بار توی خاطرم تمرین کرده بودم راحت تر از همه خیال پردازی هایم گفتم: "با توسل به امام زمان و حضرت زهرا، با اجازه پدربزرگا و مادربزرگا و پدر و مادر عزیزم بلــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه" بغض بیخ گلویم را چسبیده بود و . انگار کن پرتغالی توی گلویت مانده باشد.

دی شب [25 مرداد] ساعت 22 - فکر کنم. -

پ.ن1: نمی دونم چی بنویسم. فقط التماس دعا داریم از همه تون. از همه 

پ.ن2: هیچی فقط یادم رفت بگم اگر متن عربی مشکلی داشت بگید تا درستش کنم. خوب بلدش نیستم.

پ.ن3: ی حرفی مونده توی گلوم خیلی وقته اگه نگم خفه می شم. اونم این که، اگر پسرای محترم رفتید جایی خواستگاری و مهریه نشد اون 14 سکّه ای که می خواستید، لطفاً مبنا رو بر بی فرهنگی خانواده عروس خانم نگذارید. چیزی که خوندم و شنیدم از پسرای حقیقی و مجازی

پ.ن4 :  دوست نوشت :)) (شرح یک دوست از این دو نفره شدن ها)     ی دونه ای بارانِ من

وَ الی اللهِ تُرجَعُ الاُمور .

توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم| که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را*

کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را*

یا لطیف و یا لطیف و یا لطیف، القوی و القوی و القوی

توی ,الله ,ی ,صدای ,عقد ,ها ,می شود ,می گوید ,بسم الله ,و به ,و مهریه ,الله الرحمن الرحیم ,دوشیزه محترمه سرکارخانم

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کاشت مو سرویس محتوای سورنا ویزای شینگن درس سلام بچه آدم وبلاگ-پیران سون اطلسی های تر New_faradars صفرشویی و پولیش خودرو در نجف آباد آخرین خبر