379

دیشب که به شما رسیده بودم، خیلی محکم بغل تان کرده بودم و بعد از روبوسی، به جای احوال پرسی خودم را در آغوش تان جای داده بودم و هق هق می کردم.

می دانید،سخت است آدم شما را این طور ببیند. این قدر دور و این همه دیر. آدم تحمل این فراق ها را ندارد، قلب م مگر جنسش چیست؟ باور کنید انبساط و انقباض های مکرر سنگ را هم پر از ترک خواهد کرد. آن وقت انتظار زمانه از این جسم پر خونی که همه اش قد یک مشت دست است و هی می خواهد از درون سینه ام بیرون بپرد چیست؟ 

باور کنید، حتّی اگر من به روی مبارک یا نامبارکم هم نیاورم، امّا دلم تنگ می شود. اگر بگویی که دور و بر من پر است از کسانی که عاشقانه دوست شان دارم و دیگر چه می خواهم؟ باید بگویم که هر گلی بوی خودش را دارد. هر کششی سرچشمه خودش را دارد. 

حیف که نمی توانم این ها را برای تان در یک پیام تلگرامی یا حتّی پیامکی صمیمانه بفرستم. می دانم که این جا را نمی خوانید و اصلاً شاید تصورش را هم نکنید که من وبی بنویسم یا هر چه. امّا می نویسم، شاید خدا خواست، آمدید و خواندید.

دیشب که از خواب بیدار شدم، منتظر بودم بالشم خیس هق هق های روی شانه تان باشد. امّا حیف که نبود. 

برای دلبری که نیست. 

و الی الله ترجع الامور .

*حافظ

+همسرانه نیست.

 

توام سررشته داری، گر پرم سوی تو معذورم| که در دست اختیاری نیست مرغ بند بر پا را*

کشیده عشق در زنجیر، جان ناشکیبا را نهاده کار صعبی پیش، صبر بند فرسا را*

یا لطیف و یا لطیف و یا لطیف، القوی و القوی و القوی

  ,هق ,تان ,هم ,امّا ,حیف ,نیست   ,را دارد ,خودش را ,هق هق ,دور و

مشخصات

تبلیغات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

بهترباش یه آدم معمولی با یه ذهن شلوغ دکوارسیون داخلی منزل کانکس پایگاه تخصصی روشنایی دانلودیا یک فیلم یک زندگی ایسنگان مرجع خرید سنگ در مسیرناکجا آباد نمونه انشاء با موضوعات مختلف